بررسی ها و توصیه ها بی طرفانه هستند و محصولات به طور مستقل انتخاب می شوند. Postmedia ممکن است از خریدهای انجام شده از طریق پیوندهای موجود در این صفحه، کمیسیون وابسته دریافت کند.
محتوای مقاله
تونی لو بیانکو، پسر یک راننده تاکسی نیویورکی که رئالیسم سختی را در نمایش پلیسها، بوکسورها و انواع آدمهای سرسخت به ارمغان آورد. ، یک نمایش تک نفره که او در سراسر جهان اجرا کرد، در 11 ژوئن در مزرعه خود در پولزویل، مریلند درگذشت. او 87 سال داشت.
تبلیغات 2
محتوای مقاله
همسرش آلیز لو بیانکا گفت که او سرطان پروستات داشت.
لو بیانکو یک مبارز سابق دستکش طلایی که در نزدیکی آبنمای بروکلین بزرگ شد، در یک مدرسه حرفهای بود و در کلاس خیالپردازی میکرد، زمانی که یکی از معلمانش او را تشویق کرد که در مسابقه تلاوت شرکت کند. او برنده شد و یک حرفه بازیگری شصت ساله را آغاز کرد که در آن در نمایشهای برادوی و بیش از 100 فیلم و برنامه تلویزیونی ظاهر شد، معمولاً در نقشهای ماچو که در آنها لبخندی حیلهآمیز – کامل با اسلحه – در حالی که در سمت اشتباه کار میکرد. قانون
او برای بازی موفق خود در فیلم جنایی تحسین شده ماه عسل (1970) نشان داد که نیویورک تایمز ویلیام گرایمز، روزنامهنگار، او را بهعنوان «ذهنیت بسیار منزجرکنندهای» توصیف میکند که برای بازی در نقش مردی که زنان مجرد را در حالی که با شریک زندگیاش (شیرلی استولر) در حال کشتار هستند، هدف قرار میدهد، لهجه اسپانیایی دارد.
سال بعد، او در «ارتباط فرانسوی» در نقش سال باکی ظاهر شد، که از غذاخوری خود در بروکلین برای کمک به یک سندیکای جنایتکار برای قاچاق هروئین از خارج از کشور استفاده میکند. این فیلم با بازی جین هکمن و روی شیدر در نقش کارآگاهان پلیس مشکوک اخلاقی، تبدیل به یک حس غیرمنتظره شد و پنج جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را برای ویلیام فریدکین دریافت کرد.
تبلیغات 3
محتوای مقاله
لو بیانکو با کمی اغراق به وب سایت سرگرمی پاپ گفت: «ارتباط فرانسوی» دومین فیلم من بود. (در چند فیلم قبلی، او در نقش های جداگانه ظاهر شد.) «من همیشه خوش شانس بودم که کار پیدا می کردم. من خوش شانس بودم که اهل بروکلین بودم و محیطی داشتم که باعث می شد شرایط انسان را درک کنم. در واقع، این داستان زندگی من است: مشاهده کردن، آموختن و کشیدن از تاریخ.
لو بیانکو در فیلم هایی از جمله The Seven (1973) که در آن دوباره با Scheider متحد شد، به ایفای نقش جنایتکاران ادامه داد. مشت (1978)، با بازی سیلوستر استالونه. گرمای شهر (1984)، با کلینت ایستوود و برت رینولدز. و “نیکسون” (1995)، به عنوان یک آشنای گانگستری رئیس جمهور اصلی (آنتونی هاپکینز).
محتوای مقاله
تبلیغات 4
محتوای مقاله
او طیف گستردهتری از نقشها را در صحنه نیویورک پیدا کرد و در سال 1976 برای نقش اصلیاش در کمدی تکپرده جاناتان رینولدز، یعنی Yankees 3 Detroit 0 Top of the Seventh، برنده جایزه Obie Award شد. بازگشت
این نمایش که توسط آلن آرکین کارگردانی شد و برای چندین ماه در تئاتر آمریکایی پلیس اجرا شد، به لو بیانکوی تنومند 10 فوتی اجازه داد تا بخشی از ورزشکاری خود را به نمایش بگذارد. زمانی که فرنچایز هنوز در بروکلین بود، او پس از امتحان کردن با داجرز (طبق گزارش تایمز، «لحظهای که او وارد زمین شد، خونریزی از بینی داشت»، در دبیرستان یک پایهدار اول ستاره بود و ادامه داد. برای سالها توپ بازی کردن، گهگاه نقشهای بازیگری را که در بازیهای سافتبال سنترال پارک تداخل داشتند را رد میکرد.
تبلیغات 5
محتوای مقاله
در حالی که نمایش در حال تمرین بود، او یک بازی سافت بال چپ دست عالی ساخت. او با اشاره به اینکه شخصیت باید راست دست باشد، دست مخالف را روی صحنه انداخت. او توضیح داد: «من ایده دنبال کردن یک فیلمنامه را دوست دارم.
لو بیانکو کار در تئاتر را آغاز کرد و اولین بازی خود را در برادوی در سال 1964 با ایفای نقشی کوچک در درام جنگی آرتور میلر به نام The Vichy Incident انجام داد. سال بعد، به او پیشنهاد شد که نقش مکمل در احیای فیلم «منظره ای از پل» میلر در خارج از برادوی داشته باشد. او پس از اینکه گفت که باید نقش اصلی را بازی کند، آن را رد کرد و از تولید غافل شد – نقشی که تقریباً دو دهه بعد با بازی در برادوی در سال 1983، نامزدی تونی را برای او به ارمغان آورد.
بررسی تولید برای هنر بارفرانک ریچ، منتقد تئاتر نسبت به این نمایشنامه محتاط بود، اما تحت تأثیر بازی لو بیانکو در نقش ادی کربن، تحویلدهنده بروکلینی قرار گرفت که خواهرزاده 17 سالهاش را تحت تأثیر قرار داد. ریچ نوشت: «این بازیگر یک لحظه ناآرام و لحظهای کاملاً خودمختار، در ابری از تلاطم غیرقابل نفوذی سفر میکند که به وضوح در اطراف او شلاق میزند.
تبلیغات 6
محتوای مقاله
این تولید تا حدی با خاطرات آقای لو بیانکو از دوران کودکیاش در بروکلین شکل گرفت، درست تا الگوی مشمع کف اتاق که او برای مجموعه پیشنهاد کرد.
او گفت: «وقتی در این منطقه بزرگ شدی، این در خون توست. “شما کارهای زیادی را می دانید که مردم انجام می دهند، چگونه فکر می کنند و چگونه عمل می کنند.”
دومین پسر از سه پسر، آنتونی لو بیانکو در 19 اکتبر 1936 در بروکلین به دنیا آمد. پدربزرگ و مادربزرگش از سیسیل مهاجرت کردند و مادرش از خانه مراقبت می کرد و پدرش به عنوان راننده تاکسی کار می کرد.
لو بیانکو در کارگاه دراماتیک، یک مدرسه بازیگری در نیویورک تحصیل کرد و در سال 1963 تئاتر مثلثی را تأسیس کرد و نمایشهایی را در کلیسای تثلیث مقدس در Upper East Side تهیه کرد و روی صحنه برد.
به زودی او در تلویزیون نیز بازی می کرد. لو بیانکو در سریال جنایی «داستان پلیس» NBC بازی کرد (او همچنین چندین قسمت را کارگردانی کرد)، نقش یک افسر رومی را در مینی سریال ستاره ای فرانکو زفیرلی «عیسی ناصری» (1977) بازی کرد و از تجربه بوکس خود در دوران نوجوانی استفاده کرد. برای ایفای نقش راکی مارسیانو، قهرمان شکست ناپذیر سنگین وزن، در فیلم تلویزیونی Marciano (1979).
تبلیغات 7
محتوای مقاله
دو ازدواج اول او با دورا لندی و الیزابت نت ویک به طلاق ختم شد. در سال 2015 با الیز بست مولدون، نویسنده و مشاور سلامت ازدواج کرد.
علاوه بر همسر سوم او، بازماندگان شامل دو دختر از ازدواج اول او، یامی هلمز و نینا لندی هستند. دو پسر خوانده، تریستان همیلتون و لانا فیتزجرالد. برادر؛ و 10 نوه در سال 2006، دختر دیگری از ازدواج اول، آنا لو بیانکا، درگذشت.
لو بیانکو با بازی در فیلم هایی مانند برادران خونی (1978) و اخیراً جایی در کوئینز (2022) که در آن نقش پدر ری رومانو را بازی می کرد، یک بازیگر پرکار باقی ماند. اما در اواخر دوران حرفهایاش، او احتمالاً بیشترین ارتباط را با نقش صحنهای لا گاردیا داشت، شهردار که سه دوره در نیویورک از سال 1934 تا پایان سال 1945 خدمت کرد.
تبلیغات 8
محتوای مقاله
لو بیانکو که با افزایش وزن و افزایش صدای خود وارد این شخصیت شد، برای اولین بار در نمایش تک نفره پل شایر Hizzoner! که در آلبانی، نیویورک در سال 1984 افتتاح شد و به مدت دو هفته سخت در برادوی اجرا شد، نقش لا گاردیا را بازی کرد. 1989. (لو بیانکو پس از شکستن پایش در حین پیشنمایش مجبور شد در اطراف صحنه بچرخد. طبق گزارشها، او در طول صحنهای که عشق ادامهدار شهردار به خدمات آتشنشانی را به تصویر میکشد، خیلی سریع از تیر آتش به پایین سر خورد.)
این نمایشنامه که آخرین روز سلطنت لاگاردیا را به تصویر میکشد، توسط لو بیانکو، که نسخه بعدی به نام گل کوچک را نوشته و کارگردانی کرد، بسیار بازسازی شد. او نمایش را در جادهها اجرا کرد و در دانشگاهها و کالجها و همچنین شهرهای روسیه و ایتالیا اجرا کرد و بخشهایی از مجموعه را در خانه نگه داشت، گاهی اوقات میز و تلفن قدیمی را در اتاق نشیمن آپارتمان خود در منهتن نگه میداشت.
نظرسنجی توسط بار در سال 2015، او این نمایش را “راهی برای بیان نگرانی خود در مورد مردم و آشفتگی سیاسی که در آن قرار داریم، که فکر می کنم همچنان در آن حضور داریم، و تلاش برای پیوند دادن پاسخ ها با شکست” نامید.
او افزود: “زیبایی آن این است که برای هر دو طرف راهرو جذاب است.” دموکرات ها و جمهوری خواهان هر دو معتقدند که من با آنها صحبت می کنم.
محتوای مقاله