چرا اروپا در بهبود پس از بحران مالی 2008 عقب مانده است؟


توانایی ممتاز برای خرج کردن از طریق وضعیت ذخیره جهانی دلار، هرچند با سطح بی سابقه بدهی عمومی، به ایالات متحده اجازه داد تا در طول بحران در اروپا برای مخارج دولتی و محرک‌های اقتصادی بچرخد و در عین حال بحران‌های بدهی را تضعیف کند. USGS از طریق Unsplash

اگر بریتانیای کبیر یا فرانسه به ایالات متحده ملحق می شدند، فقیرترین ایالت های کشور خواهند بود، با تولید ناخالص داخلی سرانه حتی از می سی سی پی. آلمان دومین کشور فقیر خواهد بود. در بیشتر نیمه دوم قرن بیستم، اروپا و ایالات متحده از نظر تولید ناخالص داخلی رقیب یکدیگر بودند. در سال 2008، تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا و ایالات متحده به ترتیب 14.2 تریلیون دلار و 14.8 تریلیون دلار بود. در پایان سال 2023، اتحادیه اروپا با تولید ناخالص داخلی در حدود 15 تریلیون دلار افزایش جزئی داشت، در حالی که تولید ناخالص داخلی ایالات متحده به 27 تریلیون دلار رسید.

رشد تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا در سه ماهه آخر سال 2023 0.1 درصد بود که بخش کوچکی از 3.4 درصد ایالات متحده در مدت مشابه است. بریتانیا در نیمه دوم سال گذشته وارد رکود شد، اما اقتصاد فرانسه به پیش‌بینی خوش‌بینانه رشد 0.9 درصدی در سال 2024 نگاه می‌کند تا رکود تورمی شش ماهه را در آینه دید عقب نشان دهد. در حالی که تورم به بیش از 3 درصد کاهش یافته است، مانند ایالات متحده، افزایش نرخ بهره بانک مرکزی اروپا تلفات بیشتری را بر دولت های ملی وارد کرده است.

یکی از دلایل عقب ماندگی اروپا؟ یک مانع هزینه

پس از بحران مالی جهانی (GFC) در سال 2008، که در سال 2007 به بازارهای بدهی و املاک و مستغلات آمریکا ضربه زد و در سه ماهه دوم سال 2008 باعث رکود اقتصادی در اروپا شد، ایالات متحده و اروپا مخارج محرک و دسترسی به نقدینگی را افزایش دادند. این نسبت بدهی ایالات متحده به تولید ناخالص داخلی را از 61.8 درصد در سال 2007 به 82.0 درصد در سال 2009 و از حدود 60 درصد به 73 درصد برای متوسط ​​دولت اتحادیه اروپا در همان دوره زمانی افزایش داد. از آنجایی که ایالات متحده از موقعیت دلار به عنوان یک ارز ذخیره سود می برد، به دلیل تقاضا و نقدینگی بالا در بازار خزانه داری ایالات متحده، می تواند با خیال راحت مقادیر زیادی را با نرخ های نسبتا پایین وام بگیرد. اروپایی‌ها نمی‌توانند از امتیازات یکسانی برخوردار شوند، و بنابراین در سال‌های پس از GFC، کشورهایی مانند ایرلند، یونان، پرتغال و اسپانیا در بازپرداخت بدهی‌هایی که دولت‌هایشان وام گرفته‌اند مشکل داشتند. بحران در سال 2010 به اوج خود رسید، زمانی که آژانس‌های رتبه‌بندی بدهی دولتی یونان را به «آشغال» کاهش دادند. بسیاری از کشورهای اروپایی از صندوق بین المللی پول و اتحادیه اروپا درخواست کمک کردند و سیاست های ریاضتی جدیدی را ارائه کردند که هزینه های عمومی را محدود می کرد.

به گفته مودیز، چنین سیاست‌های ریاضتی مانعی برای مقابله با بحران‌های آینده بوده است: ایالات متحده 5 تریلیون دلار محرک در طول همه‌گیری کووید توزیع کرد، در حالی که بریتانیا و آلمان 500 میلیارد دلار، فرانسه 235 میلیارد دلار و ایتالیا 216 میلیارد دلار هزینه کردند. اگرچه جریان نقدی در آن زمان بحث برانگیز بود و باعث افزایش تورم شد، اما احتمالاً به خروج ایالات متحده از رکود کمک کرد. پس‌انداز خانوارها از زمان همه‌گیری افزایش یافته است و اجازه می‌دهد هزینه‌های مصرف‌کننده – که 70 درصد تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را تشکیل می‌دهد – به لطف افزایش نرخ بهره فدرال رزرو قوی باشد. پس از همه‌گیری، ایالات متحده به مجموعه سرمایه‌گذاری‌های عمومی خود با قانون سرمایه‌گذاری در زیرساخت و مشاغل، قانون CHIPS و قانون کاهش تورم ادامه داد و 2 تریلیون دلار دیگر به بخش‌های تولید و ساخت و ساز تزریق کرد و بسیار فراتر از سهم اتحادیه اروپا بود.

توانایی ممتاز برای خرج کردن از طریق وضعیت ذخیره جهانی دلار، هرچند با سطح بی سابقه بدهی عمومی، به ایالات متحده اجازه داد تا در طول بحران در اروپا برای مخارج دولتی و محرک‌های اقتصادی بچرخد و در عین حال بحران‌های بدهی را تضعیف کند.

بسیاری از عوامل دیگر

توضیح اینکه چرا اقتصاد ایالات متحده از اروپا پیشی گرفته است را نمی توان به یک دلیل خلاصه کرد. تفاوت‌های ساختاری گسترده نشان می‌دهد: ایالات متحده از یک منطقه تجارت آزاد واحد بزرگ برخوردار است که در آن سرمایه و نیروی کار می‌توانند به طور یکپارچه از خطوط دولتی بدون مالیات، تعرفه یا هزینه‌های تبدیل ارز اضافی عبور کنند. برگزیت و بسیاری از موانع دیگر منطقه تجارت آزاد اتحادیه اروپا را مورد آزمایش قرار داده است. ایالات متحده همچنین به طور غیرمعمولی کارآفرین است، با تعداد استارت آپ هایی که در ایالات متحده تأسیس شده اند تا اتحادیه اروپا و ایالات متحده در تامین مالی سرمایه گذاری خطرپذیر در جهان پیشتاز است. هشت شرکت از ده شرکت بزرگ جهان بر اساس ارزش بازار، آمریکایی هستند. هیچ کس اروپایی نیست ایالات متحده همچنین جذاب ترین مکان در جهان برای سرمایه گذاری است، و بورس نیویورک را بزرگتر از مجموع همه بورس های سهام اروپایی می کند (و این فقط یکی از بورس های ایالات متحده است). تحولات اخیر نیز مانعی است: تحریم انرژی علیه روسیه مالیات بسیار بیشتری بر اروپا بوده است، با هزینه های برق بسیار بالاتر از ایالات متحده و هنوز به سطح قبل از تحریم ها بازگشته است.

تحولات اخیر نیز مانعی است: تحریم انرژی روسیه مالیات بسیار بیشتری بر اروپا بوده است، با هزینه های برق بسیار بالاتر از ایالات متحده و هنوز به سطح قبل از تحریم ها بازگشته است.

بعدش چی؟

رهبران اروپایی آماده اقدام هستند. “ما در خطر از دست دادن ارتباطات هستیم. زمانی برای تلف کردن نیست. انریکو لتو، نخست وزیر سابق ایتالیا در گزارش اخیر خود اذعان کرد که شکاف بین اتحادیه اروپا و ایالات متحده از نظر عملکرد اقتصادی بیشتر و بیشتر می شود.

رهبران اروپایی هفته گذشته برای گفتگو درباره “پیمان اروپایی رقابت پذیری” با هدف کمک به این قاره برای رسیدن به آمریکا و چین ملاقات کردند. به گفته کمیسیون اروپا، این سیاست باید مهارت های کارگران را بهبود بخشد، اروپا را برای سرمایه جذاب تر کند، هزینه انرژی را کاهش دهد و تجارت را تقویت کند. یکی از چالش‌های بلندمدت اروپا این است که رهبران آن باید در نهایت بازارهای خود را به مکان‌هایی جذاب برای اروپایی‌ها تبدیل کنند تا پس‌انداز خود را سرمایه‌گذاری کنند. امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه خاطرنشان کرد که «اروپا پس‌اندازهای بیشتری نسبت به ایالات متحده آمریکا دارد و هر سال حدود 300 میلیارد یورو از این پس‌اندازها صرف تأمین مالی اقتصاد آمریکا می‌شود».

ایالات متحده از اروپای قوی تر سود زیادی می برد و به آن متحدی می دهد تا به کاهش نفوذ چین و روسیه کمک کند. با این حال، ایالات متحده اخیراً با اجرای سیاست های تجاری و یارانه ای، تعرفه هایی را علیه اروپا وضع کرده است. رهبران اروپایی آن را به عنوان حمایت‌گرایانه مورد انتقاد قرار داده‌اند که رقابت‌پذیری و رشد جهانی اروپا را کاهش می‌دهد.

اروپا چگونه عقب ماند؟



دیدگاهتان را بنویسید